- 11 -
الإمام ناصر محمد اليماني
22 - 04 - 1430 هـ
17 - 04 - 2009 مـ
۲۸-فروردین-۱۳۸۸ه.ش.
02:41 صباحاً
ــــــــــــــــــــــ


از امام مهدی به برادر «کاشف» که خداوند حفظش کند..

بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
خداوند تعالی می‌فرماید:

{إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الحقّ مِن ربّهم وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:۲۶]
در این آیه کافرانی را می‌یابید که حق نازل شده از پروردگار را شناخته و باور داشتند وبرای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً}
صدق الله العظيم
اینها مؤمنانی هستند که به باطل و تکذیب گرویده‌اند و دروغ می‌گویند(مؤمنون المبطلون). آنها شکی ندارند که محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم – رسول پروردگار عالمیان است و او را مانند فرزندان خود به خوبی می‌شناسند؛ لذا در قلبشان درمورد نبوت محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم –شکی وجود ندارد وخداوند تعالی می‌فرماید:

{وَمَا كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَاب وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لاَرتَابَ المُبْطِلُونَ} [العنكبوت:۴۸]
"مبطلون" چه کسانی هستند؟ آنها کسانی هستند که همان طور که پسرانشان را می‌شناسند؛ می‌دانند محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم نبی فرستاده شده از جانب خداوند است ولی بخاطر حسادت در نفسشان از آن چه که خداوند نازل کرده است اکراه داشته و اعمال‌شان را به هدر می‌دهند. یکی از آنها کسی است که پرچم شیطان رانده شده را بردوش گرفته ( عَلَم الجهاد) و می‌خواهد بندگان خداوند را از راه راست منحرف سازد و حکمتی را که شیطان وصیت نموده اجرا می‌کند:
{إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ}
[البقرة:۱۰۲]

ما می‌دانیم فرمان شیاطین کافر شدن است اما به منافقین می‌گویند: {إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ} یعنی کفر خود را عیان مکن؛ بلکه تظاهر کن ایمان آورده واز تصدیق کنندگانی و کفر و مکر خود را نهان کن، شیاطین بشر از این حکم شیطان پیروی کرده و به سراغ محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم – آمده و می‌گفتند:
{نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُ اللَّـهِ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَ‌سُولُهُ وَاللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ ﴿١﴾ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّـهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٢﴾ } صدق الله العظيم [المنافقون]

همان طور که "عَلَم الجهاد" که حامل پرچم شیطان است چنین می‌کند. تظاهر می‌کند ایمان داشته و از تصدیق کنندگان است اما او از کسانی است که خداوند در باره آنها می‌فرماید :

{وَمِنَ النّاس مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ‌ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿۸﴾ يُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُ‌ونَ ﴿٩﴾ فِي قُلُوبِهِم مَّرَ‌ضٌ فَزَادَهُمُ اللَّـهُ مَرَ‌ضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿١٠﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
{وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾ اللَّـهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾} صدق الله العظيم [البقرة]
شیاطین بشر گاهی چنان در مکر از شیاطین جن پیشی می‌گیرند که باعث شک آنها (شیاطین جن ) می‌شوند به طوری که تصورمی‌کنند شیاطین بشر واقعاً از حق نازل شده از پروردگار پیروی می‌کنند؛ چون شیاطین جن در اجساد شیاطین بشر مخفی شده و شاهد نحوه برخورد آنها با مؤمنان و تظاهر شدید آنها به ایمان هستند تا جایی که امکان ندارد کسی به ایشان شک کند. شیاطین جن از این امر دهشت می‌کنند که چگونه در ظاهر چنین ایمان و یقینی دارند تا اینکه درخلوت شیاطین انس به شیاطین جن اطمینان می‌دهند.خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾ اللَّـهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾}صدق الله العظيم [البقرة]
"عَلَم شیطان"رجیم یکی از آنان است. او همان"عَلَم الجهاد" و "رایة الجهاد" و "المنصور" است ( یک فرد است که با نام های مختلف وارد سایت می شود).او بیانی را به نام منصور ننوشت بلکه نامه‌ای با نام منصور فرستاد و علیه ما اعلان جنگ کرد؛ ای دشمن خداوند چگونه با دروغ ؛ اعلان جنگ می‌کنی! به نام ما بیانات دروغ می‌نویسی و گاهی بیان ما را نوشته و چیزهایی به آن اضافه می‌کنی که ما نگفته ایم! الحمد لله که ما ازمدتی قبل در این باره فتوا داده‌‌ایم تا حق جویان از تو برحذر باشند.
ای "عَلَم الجهاد" تو تصور می‌کنی باهوشی؛ ولی قسم به پروردگار من و پروردگار تو - که از رضوانش بیزاری- خواهی دید که هوشت به هیچ وجه به پای ذکاوت وزیرکی مهدی منتظر نمی‌رسد. ای جماعت انصار؛ آیا می‌دانید که "عَلَم الجهاد" به یقین می‌داند که من مهدی منتظرم و یقین او بیش از یقین تمام شماست؟ ولی او از کسانی است که بیش ازهمه مردم زمین از ناصر محمد یمانی بیزار است! آنها شیاطین بشرهستند و ازآنجایی که از حق بیزارند؛ اگر راه حق را ببینند؛ درآن قدم نمی‌گذارند. چگونه است که نمی‌خواهید من بر علیه "عَلَم الجهاد" و امثال او دست دعا بلند نکنم؟ اگر دیدید ناصر محمد یمانی علیه کسی دعا کرد؛ بدانید تا یقین نداشته باشد که او از شیاطین بشر است چنین نمی‌کند و به شما فتوا می‌دهم که اجل این "عَلَم الجهاد"به اذن خداوند نزدیک شده است؛ چرا که جرأت نموده و در صفحه اظهار نظر در پایگاه "فقه اسلامی " به ما دروغ می‌بندد وبنظر می‌رسد، آنان نیز از اعمال "عَلَم الجهاد"راضی‌اند ؛ نزد خداوند انجام دهنده کار و کسی که به آن راضی باشد، بار گناهی یکسان دارند.
ای علمای امت؛ برای شما نیز فتوا می‌دهم که هرکس برایش روشن شود دعوت امام ناصر محمد یمانی حق بوده و راه راست –صراط مستقیم-را می‌نمایاند اما از ناصر محمد یمانی خوشش نیاید و به حق آمده از جانب پروردگارش -به جهت عدم موافقت با امیالش-راضی نشود؛ خداوند شیطان رجیمی را بر او می‌گمارد تا بر او تسلط یابد و او را به شیطان سرکشی تبدیل نماید تا از خداوند و رضوان او بیزار باشد؛ مَثَل او مانند شیاطین یهود بشر خواهد بود که بخاطر حسادت درونی؛ می‌خواستند حق تابع هواهای آنان باشد.
اما در مورد جناب"کاشف"؛ من به شما سفارش می‌کنم با ایشان به نیکی رفتار نمایید وهرچقدر که از او اذیت ببینم، بی احترامی به این مرد را بر شما حرام می‌کنم، چون این مرد می‌ترسد من مهدی منتظر باشم و او حق آمده از سوی پروردگارش را تکذیب کرده باشد. از طرفی می‌ترسد از ناصر محمد یمانی پیروی نماید ولی او مهدی منتظر نباشد. به تمام انصار فتوا می‌دهم هرکس که به او بد بگوید مرا غضبناک کرده و هر کس خلیفه خداوند را خشمگین نماید؛ خداوند و رسولش را خشمگین نموده است. گفتگو با او را تنها به من واگذار کنید تا حجت حق را برایش اقامه نمایم و یا او با تفوق و برتری علمی بر ناصر محمد یمانی ثابت کند من مهدی منتظر نیستم و شما را ازتبعیت من نجات دهد.
برادر"کاشف" به تو می‌گویم: خداوند به تو برکت داده و سینه‌ات را گشاده و قلبت را نورانی کند؛ تا حق را حق ببینی و پیروی از آن را نیز روزیت نماید و باطل را باطل ببینی و قلبت را از باطل دور کند تا پیرو آن نشوی که پروردگار من دعا را می‌شنود.
برادر "کاشف" قسم به پروردگار غفور و
رحیم؛ پروردگار من و پروردگار تو؛ تنها زمانی مرا تصدیق خواهی کرد که از عقل و فکری که خداوند با آن انسان را از حیوانات متمایز نموده، استفاده نمایی. می‌خواهم چیزی به تو بگویم وروی آن قسم می‌خورم و این نشانه پیش تو امانت باشد که اگر این امر رخ داد آن را پنهان نکنی تا قلبت گناه‌کار نگردد، برایت به خداوند قسم می‌خورم؛ پیشاپیش قسم می‌خورم اگر از عقلت استفاده کرده و در بیان من فکر کنی؛ عقلت خواهد گفت:" این حقی است که از جانب پروردگار است پس از آن پیروی می کنم" چراکه اگر انسان ازعقل(بصیرت) خود استفاده کند؛ از دیدن حق کور نخواهد بود؛ این قلب‌های درون سینه‌هاست که نابینا می‌شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ‌ وَلَـٰكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ‌ ﴿٤٦﴾} صدق الله العظيم [الحج]
برای همین است که می‌بینید خداوند شما را موعظه کرده و شما را به تفکر دعوت می‌نماید که تفکر کنید. تعقل، تفکر در منطق و حجت بیان شده توسط فرد است تا روشن شود آیا عقل، منطق آن فکر را می‌پذیرد یا رد می‌کند. برای همین خداوند تعالی می‌فرماید:
{قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ} صدق الله العظيم [سبأ:46]
لذا امام مهدی برادر خود "الکاشف" را موعظه کرده و از او دعوت می‌نماید تا اندیشه کند که آیا دعوت ناصر محمد یمانی حق است و راه راست-صراط مستقیم- را نشان می‌دهد؛ یا از گمراهانی است که تلاش‌شان در دنیا به باد رفته ولی فکر می‌کنند اعمال‌شان نیکوست.
ای برادر گرامی؛ به خداوندی که خدایی جز او نیست، قسم که من امام مهدی منتظر هستم که از جانب پروردگار عالمیان برانگیخته شده‌ام. از پروردگار عالمیان دریافت نمودم که مهدی منتظرم و از پروردگار عالمیان دریافت نموده‌ام که خداوند در یک شب مرا بر تمام مردم غلبه خواهد داد و کسانی که به من کافر باشند خوار و حقیر خواهد شد. قسم به خداوند بزرگ که حقیقت سیاره عذاب دردناک را از جانب پروردگارم دریافت کرده‌ام و هم چنین از پروردگارم دریافته‌ام که سیاره عذاب باعث می‌شود خورشید از مغرب طلوع کند و چیزهای بسیار زیاد دیگری نیز به من القا شده است. ولی بازهم به حق برایت فتوا می‌دهم که این رؤیا حجت خداوند بر تو نیست؛ بلکه به من اختصاص دارد؛ همان گونه که فتوای ذبح فرزند مختص به ابراهیم بود و او نگفت این شیطان سرکش است که می‌خواهد من فرزندم را سرببرم، بلکه می‌دانست فرمان از جانب خداوند رحمن آمده است و می‌دانست چگونه بین رؤیای که از جانب خداوند رحمن می‌آید و خوابی که از جانب شیطان است تفاوت قائل شود. واما درباره ناصر محمد یمانی، خداوند در رؤیا محمد رسول الله را به وی نشان داد که درباره او فتوا داد و به همبن ترتیب در رؤیایی دیگر خداوند به من نشان داد که من همان فتوایی را می‌دهم که جدم محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به من داده بود؛ حکمت آن هم این بود که بدانم این به حق و بدون شک و تردید از جانب پروردگارم است.
برادر گرامی؛ چیزی به شما بگویم؟ اگر نسبت من به اهل بیت برای تمام عالمیان روشن بود و کسی بیاید و به من بگوید :" بیا قسم بخور که از اهل بیت و از ذریه امام حسین بن علی بن ابی طالبی" برایش به چیزی قسم نمی‌خوردم و در جواب می‌گفتم: خدا بهتر می‌داند برادر و آن چه که من می‌دانم از پدر؛ جدم و آقایم رسیده است که ما از اهل بیت هستیم. بعد از این که به دنیا آمدم چیزی نمی‌دانستم تا شروع کردم به فهمیدن و راه رفتن؛ آن گاه بود که پدرم گفت که ما از اهل بیت هستیم. چرا برای تو قسم بخورم که ما به یقین و بدون شک و تردید از اهل بیت هستیم در حالی که نمی‌دانم! تا این که خداوند به من فتوا داد و مرا با محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم و یازده امام از اهل بیت در یک غرفه قرار داد. در وسط غرفه ستونی بود که محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم به آن تکیه داده بودند و آن جا بود که درباره من ونسبم به من فتوا داد؛ پس چگونه می‌توانم از یقین کنندگان نباشم! به خداوند قسم؛ یقین من به آمدن این رؤیا از جانب خداوند مانند یقین ابراهیم خلیل الله به رؤیایی بود که در آن از جانب خداوند به او فتوا داده شد فرزندش را ذبح نماید و(با اطاعت امر از جانب ابراهیم) خداوند ذبح عظیمی را فدای وی ساخت. چگونه به فتوای حقی که از جانب خداوند برایم آمده است کافر شوم. برادر من کاشف با این که پیش از این برخی از اهل بیت پیامبر خودشان به من گفته بودند دلیل دارند تا اثبات نمایند خاندان من به اهل بیت می‌رسد؛ اما من جز به فتوای پروردگارم، اطمینان نکردم و درپاسخ به فتوای آنان گفتم: خداوند بهتر می‌داند. اما به رؤیای حقی که از جانب خداوند دیدم یقین دارم. اما رؤیا به امام مهدی منتظر اختصاص دارد تا به یقین بداند او امام مهدی منتظر است. ولی خداوند این رؤیا را برای "کاشف" حجت نمی‌داند؛ او از کجا بداند این رؤیا به حق از جانب پروردگار است؛ شاید ناصر محمد دروغ بگوید؛ پس حجتی که "کاشف " نیاز دارد چیست؟ آیا پوست غزالی می‌خواهد که نسب ما با اهل بیت روی آن مکتوب شده باشد! ولی برادر گرامی؛ آیا می‌دانی اغلب کسانی که درجهان ادعای مهدویت می‌کنند در نزد مردم به اهل بیت بودن معروفند؛ نام اکثر آنان "محمد بن عبدالله" است! چون به گمان آنها حجت در نام فرد است ونمی‌دانند حجت و برهان درعلم است.
خداوند در کتاب نبی یا خلیفه‌اش را با بیش از دو اسم نامیده است. برای مثال اسم محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - وهمین طور أحمدُ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - اما مسلمانان از نامی که جدش بر او نهاده یعنی "محمد" استفاده می‌کنند؛ پس حجت خداوند در نام فرد نیست. اگر اصرارداشته باشید که نام حجت است؛ برعلیه خو
د به دست مسیحیان حجت داده‌اید. آنها خواهند گفت:" نام نبی که مسیح عیسی بن مریم بعد از خود بشارت آمدنش را داده است احمد است نه محمد".اما خداوند می‌خواهد مسیحیان و مسلمانان بدانند حجت در نام نیست و می‌تواند برای یک فرد بیش از یک اسم در کتاب آمده باشد، چه برسد به اصل و نسب نسلی از نسلی از نسلی از نسلی در طول چهارده قرن. از کجا یک فرد می‌تواند مطمئن باشد حتما از اهل بیت است. ممکن است جد دهم یا نهم یا هشتم؛ همسری خیانت‌کار داشته و فرزندی که برایش آورده از او نبوده و از نسل مردی دیگر باشد. چه کسی می‌تواند قسم بخورد که بی شک وتردید از اهل بیت است؟ آنها چنین حقی را ندارند چون به یقین از آن آگاه نیستند؛ از کجا می‌دانند برخی از زنان چه می‌کنند! اما امام ناصر محمد یمانی حق دارد که سوگند بخورد از اهل بیت است چون این فتوا را از خداوند و از طریق جدش محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دریافت نموده است:
[ كان مني حرثك وعلي بذرك أهدى الرايات رايتك وأعظم الغايات غايتك وما جادلك أحد من القرآن إلا غلبته ]
[ حرث تو(رحم) از نسل من و بذر (نطفه) تو از علی است(امام مهدی از نسل امام علی و فاطمه سلام الله علیهم هستند) و پرچم تو هدایت گر ترین پرچمها و هدف تو بزرگترین هدف هاست و کسی نیست که از قرآن با تو بحث کند و مغلوب تو نگردد]
و این فتوا درحضور یازده شاهد داده شد، تا ناصر محمد یمانی فتوای جدش را درمورد اصل ونسبش انکار نکند، که اگر انکار کنم؛ یازده نفر از اهل بیت را که شاهد آن بودند من از ذریه امام حسین بن علی -که خداوند از آنان راضی باشد و راضی شان نماید- هستم را حاضر خواهند کرد.
برادر گرامی، الحمد لله که پروردگار و رسولش نشانه‌ای قرار داده‌اند تا حق بودن رؤیا را ثابت کند. اگر "کاشف" بیاید و بگوید در خواب محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم – را دیده که به او از واقعه‌ای خبر داده که هنوز در عالم غیب پنهان است برای مثال بگوید فلان کس که پیش تو عزیز است ، بعد از یک ماه از دنیا می‌رود برای او دعا کن؛ سپس "کاشف" خبر این خوابش را به من بدهد؛ به او خواهم گفت: صبر می‌کنیم تا ببینیم راست می‌گویی یا دروغ. اگر یک ماه گذشت و آن فرد ناگهان بعد سی روز از دنیا رفت؛ آن گاه ناصر محمد یمانی درمی‌یابد "کاشف" رؤیا را به حق و از طریق محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم دریافت کرده است. برای ناصر محمد یمانی نیز چنین است؛ اگر به شما فتوا دادم که محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم به من فتوا داده که کسی نیست که با قرآن به مجادله با تو برخیزد مگر این که با دلایل حق وقاطع علمی بر وی غلبه نمایی. حال برادر من کاشف آیا بعد از حق چیزی جز گمراهی است؟ و هر ادعایی هم برهانی لازم دارد. پس اگر این فتوا به حق از جانب پروردگارم آمده باشد و من راست بگویم، بر خداوند است که این رؤیا را به حقیقت تبدیل نماید و عالمی نباشد که از کتاب پروردگارم با من مجادله کند مگر این که به حق بر او غلبه کنم. اگر این یاری از جانب خداوند نرسد؛ برای‌تان روشن می‌گردد که من دروغگ‌وی بی‌شرمی هستم و مهدی منتظر حق پروردگار عالمیان نیستم. هر ادعایی دلیل می‌خواهد و برهان و دلیل محکم و حجت قاطع من برای شما جدل و گفتگو با قرآن است. اما من باید برای دعوتم پایه‌ای استوار قائل شوم. من اساس دعوت خود را بر یک امر بنا می‌کنم: قبول حکمیت خداوند، اگر آن را ثابت کردم که شکست‌تان داده‌ام و اگر نتوانستم به هیچ وجه قانع‌تان نمایم ،حکمیت خداوند را قبول می‌کنیم تا دراختلافات‌مان بین ما حکم نماید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ ربّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيب} صدق الله العظيم [الشورى:۱۰]
پس حکم خداوند را از کتاب خداوند و اگر در کتاب چیزی پیدا نکردم از سنت حق رسول می‌آورم چون احکام کتاب و سنت همگی از نزد خداوند آمده‌اند و محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم نمی‌تواند جز بر اساس فرستاده های خداوند حکم نماید. تصدیق فرموده خداوند تعالی است:
{وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ﴿٤٤﴾ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ﴿٤٥﴾ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ﴿٤٦﴾ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ ﴿٤٧﴾ وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَ‌ةٌ لِّلْمُتَّقِينَ ﴿٤٨﴾ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ ﴿٤٩﴾ وَإِنَّهُ لَحَسْرَ‌ةٌ عَلَى الْكَافِرِ‌ينَ ﴿٥٠﴾ وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ ﴿٥١﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَ‌بِّكَ الْعَظِيمِ﴿٥٢﴾} [الحاقة].
برادر "کاشف" من از تو می‌خواهم حکم را به خداوند بسپاریم، آیا تو حکمیت خداوند بین من و خود را می‌پذیری؟ و چه کسی بهتر از خداوند حکم می‌نماید؟ پس این حکم حق خداوند است که از آیات محکم کتابی که از تحریف محفوظ است گرفته شده ؛ خداوند به "کاشف" و تمام علمای امت فرمان می‌دهد آیات محکم کتاب را مرجع احادیث نبوی قرار دهند . خواهید دید هر روایتی از سنت نبوی که از جانب خداوند نباشد؛ با احکام خداوند در کتاب و احکام خداوند در سنت نبوی؛ اختلاف بسیاری خواهد داشت و وظیفه ناصر محمد یمانی، تنها استنباط احکام حق خداوند از آیات محکم قرآن عظیم است. تصدیق حکم خداوند تعالی:
{وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَ‌زُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ‌ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّـهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِ‌ضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُ‌ونَ الْقُرْ‌آنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ‌ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرً‌ا ﴿٨٢﴾ وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ‌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَ‌دُّوهُ إِلَى الرَّ‌سُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ‌ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَ‌حْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٨٣﴾} صدق الله العظيم [النساء]
بر همین اساس از تمام علمای امت دعوت می‌نماییم تا بر سر میز گفتگو حاضر شده و احکامی را که بر سر آن اختلاف دارند، روی میز بگذارند؛ به اذن الله حکم حق با دلایل قاطع علمی از محکمات قرآن و سنت حق رسول برای‌شان آورده خواهد شد تا در سینه‌هاشان به خاطر داوری حقی که بین آنها شده است احساس تنگی و نارضایتی نداشته و در برابر حق تسلیم شوند؛ که خداوند بهترین مولی و نصرت دهنده است!
برادر "الکاشف"برخی از احادیث دروغ هستند ولو اینکه در ظاهر بی شک و تردید حق به نظر برسند.برای مثال حدیثی را مطرح می‌کنیم که مخالف آیات محکم قرآن است و به دروغ به محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم نسبت داده شده است:
اقتباس المشاركة :
(حدثنا ‏ ‏عبد الله بن محمد المسندي ‏ ‏قال حدثنا ‏ ‏أبو روح الحرمي بن عمارة ‏ ‏قال حدثنا ‏ ‏شعبة ‏ ‏عن ‏ ‏واقد بن محمد ‏ ‏قال سمعت ‏ ‏أبي ‏ ‏يحدث عن ‏ ‏ابن عمر : ‏أن رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏ ‏أمرت أن أقاتل النّاس حتى ‏ ‏يشهدوا ‏ ‏أن لا آله إلا الله وأن ‏ ‏محمدا ‏ ‏رسول الله ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة فإذا فعلوا ذلك ‏ ‏عصموا ‏ ‏مني دماءهم وأموالهم إلا بحقّ الإسلام وحسابهم على الله. )
[‏عبد الله بن محمد المسندي ‏ از ‏ ‏أبو روح الحرمي بن عمارة ‏ ‏از ‏ ‏شعبة ‏ ‏عن ‏ ‏واقد بن محمد ‏ ‏از ‏ ‏أبي ‏ ‏يحدث عن ‏ ‏ابن عمر نقل نموده است :رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم فرموده اند:به من فرمان داده شده است با مردم بجنگم تا شهادت دهند خداوند یکی است و محمد رسول اوست و نماز بخوانند و زکات بپردازند؛ اگر چنین کردند خون و اموالشان از من در امان است مگر به حق اسلام و حسابشان با خداوند تعالی است].
انتهى الاقتباس
برادر من "الکاشف" اگر احکام خداوند را که در آیات محکم کتابش آمده‌اند را در این مورد برایت بیاورم خواهی دید که کاملا با این حدیث دروغ تفاوت دارد. من ازراویان بد نمی‌گویم؛ حساب آنها با خداوند است؛ نکته مهم دراینجاست که من این حدیث را دروغ می‌دانم و فتوا می‌دهم این حدیث به دروغ به خداوند و رسولش نسبت داده شده است؛ چون خداوند فرمان نمی‌دهد باهر کس که از شهادت دادن به لا آله إلا الله ومحمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم سرباز زند جنگ کنیم؛ در این صورت دعوت محمدی؛ اجباری خواهد شد. بیا تا ببینیم احکام مربوط به دعوت محمدی در قرآن عظیم چگونه‌اند. حکم خداوند درمورد دعوت محمدی که درکتابش آمده این است : "ابلاغ بر رسول خداوند و حساب با پروردگار است ". خداوند به رسولش امر نمی‌کند مردم را به زور وادار کند تا ایمان بیاورند. خداوند تعالی می‌فرماید:
{وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النّاس حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ} صدق الله العظيم [يونس:۹۹]
این حدیث مخالف فرموده خداوند تعالی است که:
{لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ} [البقرة:۲۵۶]
و مخالف فرموده این خداوند تعالی است که:
{وَقُلْ الحقّ مِنْ ربّكم فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا} [الكهف:۲۹ّ]
و مخالف فرموده این خداوند تعالی است که:
{فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ (۲۱) لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ (۲)} [الغاشية]
و مخالف فرموده این خداوند تعالی است که:
{نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقرآن مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ} [ق:۴۵]
و مخالف فرموده این خداوند تعالی است که:
{فَذَكِّرْ‌ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَ‌ىٰ ﴿٩﴾ سَيَذَّكَّرُ‌ مَن يَخْشَىٰ ﴿١٠﴾ وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿١١﴾ الَّذِي يَصْلَى النَّارَ‌ الْكُبْرَ‌ىٰ ﴿١٢﴾ ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ ﴿١٣﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّىٰ ﴿١٤﴾ وَذَكَرَ‌ اسْمَ ربّه فَصَلَّىٰ ﴿١٥﴾بَلْ تُؤْثِرُ‌ونَ الْحَيَاةَ الدُّنيا ﴿١٦﴾ وَالْآخِرَ‌ةُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَىٰ ﴿١٧﴾} [الأعلى].

ومخالف فرموده این خداوند تعالی است که:
{إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى ربّه سَبِيلًا} [المزمل:۱۹]
مخالف فرموده این خداوند تعالی است که:
{كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَ‌ةٌ ﴿١١فَمَن شَاءَ ذَكَرَ‌هُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُّكَرَّ‌مَةٍ ﴿١٣﴾ مَّرْ‌فُوعَةٍ مُّطَهَّرَ‌ةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَ‌ةٍ ﴿١٥﴾ كِرَ‌امٍ بَرَ‌رَ‌ةٍ ﴿١٦﴾} [عبس].
مخالف فرموده این خداوند تعالی است که:
{إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ‌ لِّلْعَالَمِينَ ﴿٢٧﴾ لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ ﴿٢٨﴾} صدق الله العظيم [التكوير].
این درمورد احکام اعتقادی است یعنی احکامی که درباره عبادت و بندگی خداوند است؛ اما احکامی که حدود الهی را تعیین می‌کنند؛ اجباریند. حال احکام مربوط به حدود الهی کدامند؟ آنها احکامی هستند که مانع از این می‌شوند انسان به برادر انسان خود ظلم نماید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
{كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ} صدق الله العظيم [آل عمران:۱۱۰]
و چه کسی بهتر از خداوند حکم می کند؟
وسلامٌ على المرسلين والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخوك الإمام ناصر محمد اليماني.

اقتباس المشاركة 103168 من موضوع رد الإمام على العضو كاشف وبياناته إلى الشيعة الاثني عشر ..




- 11 -

الإمام ناصر محمد اليماني
22 - 04 - 1430 هـ
17 - 04 - 2009 مـ
02:41 صباحاً
ــــــــــــــــــــــ



من الإمام المهديّ ناصر محمد إلى أخي الكاشف حفظه الله ..

بسم الله الرحمن الرحيم، وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
قال الله تعالى:
{إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الحقّ مِن ربّهم وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَيَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ} صدق الله العظيم [البقرة:26].

وفي هذه الآية تجدون كُفّاراً مؤمنين بالحقّ من ربّهم، ولذلك قال الله تعالى:
{وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَـذَا مَثَلاً} صدق الله العظيم، أولئك هم المؤمنون المُبطلون الذين ليس لديهم شك أنّ محمداً رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- رسولٌ من ربّ العالمين ويعرفونه كما يعرفون أبناءهم، ولذلك لا توجد في قلوبهم الريبة في شأن نبوّة محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم. وقال الله تعالى: {وَمَا كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَاب وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لاَرتَابَ المُبْطِلُونَ} [العنكبوت:48].

فمن هم المُبطلون؟ إنّهم الذين عرفوا أنّ محمداً رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- نبياً مرسلاً من ربّ العالمين كما يعرفون أبناءهم فكرهوا ما أنزل الله حسداً من عند أنفسهم فأحبط أعمالهم، ومنهم حامل راية الشيطان الرجيم (علم الجهاد) الذي يريد أن يضلَّ العباد عن الصراط المستقيم واتّبع الحكمة التي يوصيهم بها الشياطين:
{إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ} [البقرة:102].

ونحن نعلمُ أنّ الشياطين يأمرون بالكفر وإنّما قولهم للمُنافقين:
{إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ} أي لا يكفر ظاهر الأمر بل يظهر الإيمان والتصديق ويبطن الكُفر والمكر، فاستجاب شياطين البشر لهذه الحكمة الشيطانية فجاءوا إلى محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- وقالوا: {نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاء مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [المنافقون:1].

كما يفعل -لأنّه منهم- علم الجهاد حامل راية الشيطان الرجيم فهو يظهر لكم الإيمان والتصديق ولكنّه من الذين قال الله عنهم:
{وَمِنَ النّاس مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ‌ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ ﴿٨﴾ يُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُ‌ونَ ﴿٩﴾ فِي قُلُوبِهِم مَّرَ‌ضٌ فَزَادَهُمُ اللَّـهُ مَرَ‌ضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿١٠﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

{وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾ اللَّـهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

بل شياطين البشر أحياناً يتفوَّقون في المكر أكثر من شياطين الجنّ لدرجة أنّ شياطين الجنّ تكاد أن تشك في أمرهم أنّهم فعلاً اتّبعوا الحقّ من ربّهم لأنّهم معهم مختبئين في أجسادهم حين يلقَون المؤمنين فيتظاهرون لهم بالإيمان لدرجة أنّهُ لا يمكن أن يشك في أمرهم أحدٌ، فيدهش ذلك شياطين الجنّ كيف اتقنوا الإيمان ظاهر الأمر حتى إذا خلوا بشياطينهم فيطمئن شياطينُ الإنس شياطينَ الجنّ، وقال الله تعالى:
{وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَىٰ شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ ﴿١٤﴾ اللَّـهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿١٥﴾} صدق الله العظيم [البقرة].

ومنهم علم الشيطان الرجيم الذي هو ذاته (علم الجهاد) والذي هو ذاته (راية الجهاد) والذي هو ذاته (المنصور) ولم يكتب بياناً بعد باسم المنصور وبعث لنا رسالة باسم المنصور وأفتى أنّهُ أعلن الحرب علينا، فكيف تُعلن الحرب بالافتراء يا عدو الله وتكتب باسمنا بيانات مُفتريات وبعضها تنسخ بياناً لنا ومن ثم تضيف فيه ما لم أقُله! والحمدُ لله إنّي أفتيت في أمرك منذ أمَدٍ لكي يحذرك الذين يريدون الحقّ. ويا علم الجهاد، إنّك تظنّ نفسك ذكيّ ولكن أقسمُ لك بربي وربك الله الذي أنت لرضوانه لمن الكارهين لتعلمن أن ذكاءك لا يساوي إلى ذكاء المهديّ المنتظَر وفطنته شيئاً.

ويا معشر الأنصار هل تعلمون أنّ علم الجهاد يقينه بأنّي الإمام المهديّ المنتظر أعظمُ من يقينكم جميعاً ولكنّهُ من أشدِّ النّاس على وجه الأرض كُرهاً للإمام ناصر محمد اليماني! أولئك هم شياطين البشر إنْ يروا سبيل الحقّ لا يتّخذونه سبيلاً لأنّهم للحقّ كارهون، فكيف لا تريدونني أن أدعو على مثل علم الجهاد؟ فإذا رأيتم ناصر محمد اليماني يدعو على أحدٍ فإنه لا يدعو إلا على الذين عَلِمَ عِلْمَ اليقين أنّهم من شياطين البشر، وأفتيكم بالحقّ أنّ علم الجهاد هذا قد اقترب أجله بإذن الله نظراً لتجرّؤه علينا بغير الحقّ فيفتري علينا بيانات في صفحة التعليق بموقع الفقه الإسلامي وكأنّهم رضوا بما يفعله علم الجهاد بموقعهم والراضي كالفاعل وزره عند الله.

وكذلك أفتيكم يا معشر علماء الأمّة أنّ الذي يتبين له أنّ الإمام ناصر محمد اليماني يدعو إلى الحقّ ويهدي إلى صراطٍ مستقيمٍ ثم يكره ناصر محمد اليماني ولا يرضى بالحقّ من ربّه لأنّه خالف هواه أنّه سوف يقيّض الله لهُ شيطاناً رجيماً فيجعل الله لهُ عليه سلطاناً فيحوِّله إلى شيطانٍ مريدٍ يكره الله ورضوان الله فيصبح مثله كمثل شياطين البشر من اليهود، وذلك بسبب الحسد من عند أنفسهم ويريدون الحقّ أن يتّبع أهواءهم.

أما بالنسبة للشيخ الكاشف، فإني أستوصيكم به خيراً وأحرِّمُ عليكم الإساءة إلى هذا الرجل مهما أتانا منه من الأذى ذلك لأنّ هذا الرجل يخشى أن أكون المهديّ المنتظَر وهو مُكذِّب بالحقّ من ربِّه، وكذلك يخشى أن يتّبع ناصر محمد اليماني وهو ليس المهديّ المُنتظَر، وأفتي كافة الأنصار أنّهُ من شتمه فقد أغضبني ومن أغضبَ خليفة الله الحقّ فقد أغضب الله ورسوله، وذروا الحوار بيني وبينه حصريّاً حتى أقيم عليه الحجّة بالحقّ أو ينقذكم من اتّباع ناصر محمد اليماني فيثبت أنّي لست المهديّ المنتظَر إذا تفوّق على ناصر محمد اليماني بالعلم والسلطان، وأقول له أخي الكاشف، بارك الله فيك وشرح الله صدرك ونوّر الله قلبك وأراك الحقّ حقاً ورزقك اتّباعه وأراك الباطل باطلاً وصرف قلبك عن الباطل فلا تتّبعه إن ربّي سميع الدُعاء.

أخي الكاشف، أقسمُ بربي وربك الله الغفور الرحيم إنّك لن تُصدِّقني أبداً حتى تستخدم عقلك المُفكر الذي ميّز الله به الإنسان عن الحيوان، وسوف أقول لك شيئاً وأقسمُ عليه وهي آية أمانة لديك لا تخفيها إن حدثت حتى لا يكون قلبك آثم فإنّي أقسمُ لك بالله قسماً مُقدماً لئن استخدمت عقلك وتفكّرت في بياني هذا إن عقلك سوف يقول لك: "هذا هو الحقّ من ربك فاتبعه"؛ ذلك لأنّ الأبصار لا ينبغي لها أن تعمى عن الحقّ إذا استخدمها الإنسان، وإنّما يعمى القلب الذي في الصدر. تصديقاً لقول الله تعالى:
{فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ‌ وَلَـٰكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ‌ ﴿٤٦﴾} صدق الله العظيم [الحج].

ولذلك تجدون الله يعظكم فيدعوكم للتفكّر، والعقل هو التفكر في منطق الإنسان وحُجّته هل هي مُقنعة للعقل والمنطق الفكري أم يرفضها، ولذلك قال الله تعالى:
{قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ} صدق الله العظيم [سبأ:46].

ولذلك فإنّ الإمام المهديّ يعظ أخاه الكاشف فيدعوه للتفكر في دعوة المدعو ناصر محمد اليماني هل ينطق بالحقّ ويهدي إلى صراطٍ مستقيمٍ أم مِنَ الذين ضلّ سعيُهم في الحياة الدُّنيا وهم يحسبون أنّهم يُحسنون صُنعاً.

ويا أخي الكريم، إنّي والله الذي لا إله إلا هو وحده لا شريك له إنّي الإمام المهديّ المنتظر مبعوث إليكم من ربّ العالمين. ويا أخي الكريم، أقسمُ بالله العلي العظيم أنّي تلقّيتُ من ربّ العالمين إنّني الإمام المهديّ المنتظَر وتلقّيتُ من ربّ العالمين أنّ الله سوف يظهرني في ليلةٍ على كافة البشر وهم صاغرون الذين كفروا بأمري، وأقسمُ بالله العظيم إنّي تلقّيتُ من ربّي حقيقة مجيء كوكب العذاب الأليم، وتلقّيتُ من ربّي أنّه سوف يُسبِّب طلوع الشمس من مغربها وغير ذلك كثير، ولكنّى أفتيك بالحقّ أنّ كلّ تلك الرؤيا لم يجعلها الله الحجّة عليك بل هي تخصّني فتواها كما تخصّ فتوى إبراهيم بذبح ولده في الرؤيا ولم يقُل إنّما ذلك من الشيطان يريد أن أذبح ولدي؛ بل عَلِمَ أنّها رؤيا أمر من الرحمن لأنّه يعلمُ كيف يُفرّق بين رؤيا من الرحمن وحُلم من الشيطان، وأمّا ناصر محمد اليماني فيريه الله محمداً رسول الله فيفتيه في شأنه، وكذلك يريني الله في رؤيا أخرى فيجعلني أنطقُ لهم بنفس الفتوى التي أفتاني بها جدّي محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، والحكمة من ذلك حتى أعلم أنّه الحقّ من ربّي لا شك ولا ريب.

ويا أخي الكريم، هل أقول لك شيئاً؟ أن لو كان نسبي ظاهراً أمام العالمين إنّي من آل البيت ثم يأتيني شخص فيقول: "هيا احلف يا ناصر محمد اليماني أنّك من آل البيت من ذريّة الإمام الحسين بن علي بن أبي طالب"؛ لما حلفت لهُ شيئاً، وقلتُ له: الله أعلم يا أخي وما أعلمه من أبي من جدّي من سيدي يقولون إنّنا نحن من آل البيت، فولدتُ وأنا لا أعلمُ بشيءٍ حتى إذا بدأتُ أفهم وصرت صبياً أمشي علمتُ من أبي إنّنا نحن من آل البيت، ولما حلفتُ لك إنّه حقّ يقين لا شك ولا ريب إنّنا نحن من آل البيت، وما يدريني! ولكن حين يفتيني الله فيجمعني بمحمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- وأحد عشر إماماً من آل البيت وفي غرفةٍ واحدةٍ وفيها عمودٌ متوسطٌ بالغرفة يسند إليه ظهره محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- ثم تحدث الفتوى في نسبي وشأني فكيف لا أكون من الموقنين! وأقسمُ بالله أنّ يقيني بذلك أنّها رؤيا من عند الله وأمر من الله كمثل يقين خليل الله إبراهيم برؤياه بذبح ولده أنّها أمر من الله ثم ذبح ولده ثم فداه الله بذبحٍ عظيمٍ، فكيف أكفر بالحقّ من ربّي الذي أفتاني بالحقّ -أخي الكاشف- برغم أنّه قيل ذلك من آل البيت أنفسهم أنّ لديهم ما يثبت نسب أُسرتي أنّهم من آل البيت ولكنّي لم أوقن إلا بالفتوى من ربّي، وأما فتواهم فقلت: الله أعلم، ولكنّي أيقنتُ بالرؤيا الحقّ من الله ولكنّ الرؤيا فتوى من الله تخصّ الإمام المهديّ المنتظَر ليعلم علم اليقين أنّهُ الإمام المهديّ المنتظَر، ولكن الله لم يجعل الرؤيا حُجّتي على الكاشف وما يدري الكاشف بأنّها رؤيا حقّ من ربّ العالمين فلعل ناصر محمد من الكاذبين. إذاً ماهي الحجّة التي يريدها الكاشف؟ فهل تريد جلد غزال مكتوب عليه نسبنا يرجع لآل البيت؟ ولكن يا أخي الكريم أفلا تعلم أنّ مُعظم الذين ادّعوا المهديّة في العالمين تجدهم من الذين يعرفهم النّاس أنّهم من آل البيت وأكثر اسماءهم (محمد بن عبد الله) بظنِّه إنّ الحجّة في الاسم! فلا يعلمُ أنّها في العلم.

ويجعل الله للنبي أو الخليفة أكثر من اسمين في الكتاب كمثل اسم محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- وكذلك أحمدُ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ولكنّ المسلمين يستخدمون الاسم الذي سمّاه به جده محمد. إذاً لم يجعل الله الحجّة في الاسم، ولو أصررتُم أنّ الحجّة في الاسم إذاً لجعلتم للنّصارى الحجّة عليكم فيقولون: "إن اسم النبي الذي بشّر به المسيح عيسى ابن مريم من بعده اسمه أحمد وليس محمداً". ولكنّ الله يريد أن يُعلِّم النّصارى والمسلمين أنّ الحجّة ليست في الاسم وإنّه قد يكون للشخص أكثر من اسم في الكتاب، فما بالك بالنّسب ذرية من ذرية من ذرية من ذرية على مدار أكثر من أربعة عشر قرناً، فما يُدري الشخص إنّهُ لا شكّ ولا ريب من آل البيت؟ ولعل جدّه العاشر أو التاسع أو الثامن قد خانته زوجته فأنجبت ولداً ليس من صلبه وهو من ذرية ذلك الرجل، فمن ذا الذي يستطيع أن يقسمُ أنّه من آل البيت لا شك ولا ريب؟ ولا يحقّ لهم لأنّهم لا يعلمون علم اليقين بذلك، وما يُدريهم ما يصنع بعض النساء! ولكنّه يحقّ القسم للإمام ناصر محمد اليماني أن يقسم بالحقّ من ربّه إنّه من آل البيت لأنّه تلقّى فتوى النسب بأمر الله عن طريق جده محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم:
[كان مني حرثك وعلي بذرك أهدى الرايات رايتك وأعظم الغايات غايتك وما جادلك أحد من القرآن إلا غلبته]، وذلك بحضور أحد عشر شاهداً بالحقّ حتى لا يُنكر ناصر محمد اليماني فتوى جدّه في نسبه، فإن أنكرها تمّ إحضار أحدَ عشرَ شاهداً من أئمة آل البيت الذين حضروا التعريف بنسبي أنّي من آل البيت من ذرية الإمام الحسين بن علي رضي عنهم وأرضاهم.

ويا أخي الكريم، الحمدُ لله الذي جعل الله ورسوله آية لتصديق الرؤيا بالحقّ، فلو يقول لي الكاشف إنّه رأى محمداً رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- فأخبره بحدث ما ولا يزال في علم الغيب وقال له سيموت فلان الذي يعزّ عليك مثلاً بعد شهرٍ تماماً فادعوا له، ثم يخبرني الكاشف بذلك فسوف أقول له: سننظر أصدقت أم كُنت من الكاذبين. فإذا انقضى الشهر ومات فلان فجأةً بعد تمام ثلاثين يوماً فعند ذلك سوف يعلم ناصر محمد اليماني أنّ الكاشف حقٌّ لا شك ولا ريب تلقّى الفتوى بالحقّ عن طريق محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، وكذلك ناصر محمد اليماني إذا أُفتيكم فأقول لكم أنّ محمداً رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- أفتاني أنّه لن يُجادلني أحدٌ من القرآن إلا غلبته بالحقّ بسلطان العلم الحقّ، فهل بعد الحقّ إلا الضلال أخي الكاشف؟ فلكل دعوى برهانٌ، فإذا حقاً تلقيت الفتوى من ربّي بذلك فإن كنت من الصادقين فحقّ على الله أن يصدقني الرؤيا بالحقّ فلا يحاجّني عالِمٌ من كتاب ربّي إلا غلبته بالحقّ، وإن لم يؤيدني ربّي بذلك فقد تبيَّن لكم أنّي كذّاب أشِر ولست المهديّ المنتظر الحقّ من ربّ العالمين، فلكلّ دعوى برهان وسلطاني عليكم والحجّة الدامغة للجدل هو البيان الحقّ للقرآن، ولكن لا بُدّ لي أن أجعل لدعوتي أساساً متيناً، ويُبنى أساس دعوتي على شيءٍ واحدٍ إن أَثبتُّه فقد فزت عليكم وإن لم استطع فلن أقنعكم أبداً وهو أن نحتكم إلى الله ليحكُم بيننا في ما كنا فيه نختلف تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ ربّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيب} صدق الله العظيم [الشورى:10].

ومن ثم آتيكم بحكم الله من الكتاب وإنْ لم أجد فمن السُّنّة الحقّ وذلك لأنّ أحكام الكتاب والسُّنة جميعهم من عند الله ولا ينبغي لمحمد رسول الله -صلى الله عليه آله وسلم- أن يحكمُ بغير ما أنزل الله. تصديقاً لقول الله تعالى:
{وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ﴿٤٤﴾ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ﴿٤٥﴾ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ﴿٤٦﴾ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ ﴿٤٧﴾ وَإِنَّهُ لَتَذْكِرَ‌ةٌ لِّلْمُتَّقِينَ ﴿٤٨﴾ وَإِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنكُم مُّكَذِّبِينَ ﴿٤٩﴾ وَإِنَّهُ لَحَسْرَ‌ةٌ عَلَى الْكَافِرِ‌ينَ ﴿٥٠﴾ وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ ﴿٥١﴾ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَ‌بِّكَ الْعَظِيمِ﴿٥٢﴾} [الحاقة].

ويا أخي الكاشف، إنّي أدعوك إلى الله أن يحكم بيني وبينك بالحقّ فهل تقبل الله حكماً، فمن أحسنُ من الله حُكماً؟ وإليك حُكم الله الحقّ في مُحكم كتاب أحكامه المحفوظ من التحريف يحكم الله على الكاشف وكافة علماء الأمّة أن يجعلوا مُحكم كتاب الله هو المرجع للأحاديث النّبوية وما كان منها جاء من عند غير الله فسوف يجدون بين أحكام كتاب الله وأحكام الله عن طريق السُّنّة اختلافاً كثيراً، وما على ناصر محمد اليماني إلا أن يستنبط لكم حُكم الله الحقّ من مُحكم القرآن العظيم. تصديقاً لحُكم الله تعالى:
{وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَ‌زُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ‌ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّـهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِ‌ضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا ﴿٨١﴾ أَفَلَا يَتَدَبَّرُ‌ونَ الْقُرْ‌آنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ‌ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرً‌ا ﴿٨٢﴾ وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ‌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَ‌دُّوهُ إِلَى الرَّ‌سُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ‌ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَ‌حْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿٨٣﴾} صدق الله العظيم [النساء].

وعلى هذا الأساس أدعو كافة علماء الأمّة إلى الحوار فيضعوا في طاولة الحوار ما هي الأحكام التي اختلفوا عليها، ومن ثم سوف يأتيهم الحُكم الحقّ بسلطان العلم من مُحكم كتاب الله وسُنّة رسوله الحقّ حتى لا يجدوا في صدورهم حرجاً ممّا قضيت بينهم بالحقّ ويُسلِّموا تسليماً بإذن الله، نعم المولى ونعم النصير.

ويا أخي الكاشف، إنّ بعض الأحاديث المُفتراة وكأنّها حقّ في ظاهرها لا شك ولاريب وهي قد جاءت مُخالفة في الحكم في مُحكم القرآن العظيم كمثال الحديث المُفترى عن محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم:
اقتباس المشاركة :
(حدثنا ‏ ‏عبد الله بن محمد المسندي ‏ ‏قال حدثنا ‏ ‏أبو روح الحرمي بن عمارة ‏ ‏قال حدثنا ‏ ‏شعبة ‏ ‏عن ‏ ‏واقد بن محمد ‏ ‏قال سمعت ‏ ‏أبي ‏ ‏يحدث عن ‏ ‏ابن عمر : ‏أن رسول الله ‏ ‏صلى الله عليه وسلم ‏ ‏قال ‏ ‏أمرت أن أقاتل النّاس حتى ‏ ‏يشهدوا ‏ ‏أن لا آله إلا الله وأن ‏ ‏محمداً ‏ ‏رسول الله ويقيموا الصلاة ويؤتوا الزكاة فإذا فعلوا ذلك ‏ ‏عصموا ‏ ‏مني دماءهم وأموالهم إلا بحقّ الإسلام وحسابهم على الله. )
انتهى الاقتباس
ويا أخي الكاشف، إنّي لو آتيك بأحكام الله المُحكمة في هذا الشأن لوجدتها جميعاً تختلف مع هذا الحديث المُفترى، ولا أشتم رواته شيئاً وحسابهم على الله، المهم إنّي أفتي بأنّه مُفترى كذباً على الله ورسوله ؛ ذلك لأنّ الله لم يأمر رسوله بقتال النّاس حتى يشهدوا أن لا آله إلا الله وأنه رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، فهنا أصبحت الدعوة المحمديّة جبريّة قهريّة، فتعال لننظر أحكام الدعوة المحمديّة في القرآن العظيم، وهذه أحكام الله في شأن الدعوة المحمديّة في كتاب الله وعليه البلاغ وعلى الله الحساب، ولم يأمره أن يُكرِه النّاس حتى يكونوا مؤمنين. وقال الله تعالى: {وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النّاس حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ} صدق الله العظيم [يونس:99].

ويخالف لمُحكم قول الله تعالى:
{لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنْ الغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدْ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ} [البقرة:256].

ويُخالف لمحكم قول الله تعالى:
{وَقُلْ الحقّ مِنْ ربّكم فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا} [الكهف:29].

ويُخالف لقول الله تعالى:
{فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ (21) لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُسَيْطِرٍ (22)} [الغاشية].

ويُخالف لقول الله تعالى:
{نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقرآن مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ} [ق:45].

ويُخالف لقول الله تعالى:
{فَذَكِّرْ‌ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَ‌ىٰ ﴿٩﴾ سَيَذَّكَّرُ‌ مَن يَخْشَىٰ ﴿١٠﴾ وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى ﴿١١﴾ الَّذِي يَصْلَى النَّارَ‌ الْكُبْرَ‌ىٰ ﴿١٢﴾ ثُمَّ لَا يَمُوتُ فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ ﴿١٣﴾ قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّىٰ ﴿١٤﴾ وَذَكَرَ‌ اسْمَ ربّه فَصَلَّىٰ ﴿١٥﴾بَلْ تُؤْثِرُ‌ونَ الْحَيَاةَ الدُّنيا ﴿١٦﴾ وَالْآخِرَ‌ةُ خَيْرٌ‌ وَأَبْقَىٰ ﴿١٧﴾} [الأعلى].

ويُخالف لقول الله تعالى:
{ إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى ربّه سَبِيلًا} [المزمل:19].

ويُخالف لقول الله تعالى:
{كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَ‌ةٌ ﴿١١فَمَن شَاءَ ذَكَرَ‌هُ ﴿١٢﴾ فِي صُحُفٍ مُّكَرَّ‌مَةٍ ﴿١٣﴾ مَّرْ‌فُوعَةٍ مُّطَهَّرَ‌ةٍ ﴿١٤﴾ بِأَيْدِي سَفَرَ‌ةٍ ﴿١٥﴾ كِرَ‌امٍ بَرَ‌رَ‌ةٍ ﴿١٦﴾} [عبس].

ويُخالف لقول الله تعالى:
{إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ‌ لِّلْعَالَمِينَ ﴿٢٧﴾ لِمَن شَاءَ مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ ﴿٢٨﴾} صدق الله العظيم [التكوير].

وهذا بالنسبة للأحكام العقائدية التي تتعلّق بالعبادة لله، أما الأحكام الحدوديّة فهي جبريّة، فما هي الأحكام الحدوديّة؟ وهي الأحكام التي تمنع الإنسان عن ظلم أخيه الإنسان. تصديقاً لقول الله تعالى:
{كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ} صدق الله العظيم [آل عمران:110] ومن أحسن من الله حكماً؟

وسلامٌ على المرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
أخوك الإمام ناصر محمد اليماني.
ــــــــــــــــ

اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..